04-5-2-2- الگوي پودماني
ریال155,000
مقاله تا اطلاع ثانوی بصورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار میگیرد. لطفا کد تخفیف 9cN5RL68 را برای دریافت رایگان مقاله وارد کنید.
مقدمه
الگوی پودمانی برنامهدرسی[1]، یکی از شناخته شدهترین الگوها برای هماهنگکردن و انطباق فرایندهای آموزشی با نیازها و انتظارات بازار کار است. اساساً، پودمانیکردن یا پیمانهسازی در نظام آموزشی، با حرفهآموزی[2]، مهارتآموزی و انعطافپذیری[3] پیوند خورده است (پیلز، کانینگ و مینتی[4]، 2018). پودمان، که معادل واژه مدول فرانسوی یا ماژول انگلیسی است، فی نفسه، ناظر به واحد یا استاندارد اندازهگیری است که میتواند کارکرد مستقلی داشته باشد. در برنامهدرسی و سازوکارهای آموزشی، هر پودمان، نظامی از معلومات (دانشها)، تواناییها (مهارتها)، و نگرشهاست که گذراندن و آموختن آن، مهارت مستقلی را در فراگیر ایجاد میکند (خردمند، ۱۳۷۳ به نقل از خنیفر، ۱۳۸۷) یا آن طور که گلداشمیت و گلداشمیت[5] (۱۹۷۳) بیان می کنند، پودمان، واحد کامل و مستقلی از مجموعه فعالیت های یادگیری طراحی و برنامه ریزی شده است که منجر به تحقق اهداف از پیش تعیین و تعریف شده می شود. هدف اصلی پودمانی کردن برنامههای حرفهآموزی، افزایش انعطافپذیری برنامههای درسی در جهت سازگارتر کردن آنها با نیازهای در حال تغییر اقتصاد؛ و استانداردسازی محتوای برنامهها با افزایش کیفی حرفهآموزی و شناسایی پیامدهای یادگیری است (تاتلیس و آرنا[6]، ۲۰۱۷). به زعم وارویک[7] (1988 در والیاروی، 2003)، در این نوع برنامهها به فراگیران فرصت بیشتری برای انتخاب برنامه تحصیلی خود داده میشود. لایتفوت[8] (2006) معتقد است با توجه تغییرات زیاد مشاغل، شاغلان همواره به دنبال یادگیریهای جدیدی برای از دست ندادن توان رقابتی خویش در بازار کار هستند. یک راه، بازگشت به دانشگاهی است که در آن تحصیل کردهاند؛ اما برنامههای دانشگاهها عمدتاً حول محور الگوی جریان بزرگ[9] (برنامههای دنبالهدار حجیم) طراحی میشوند. برنامههای پودمانی به عنوان یک بدیل میتوانند این ضعف را جبران کنند.
هر چند اکثر منابعی که برنامههای پودمانی را معرفی کردهاند آن را مناسب بزرگسالان، برای آموزشهای عالی (دانشگاهی) و در رشتههایی میدانند که وجه عملی آن بر وجوه نظری غلبه دارد، صاحبنظرانی مانند والیاروی[10] (2003 در وندنآکر؛ کویپر و همییر[11]، 2003)، کاربرد آن در دوره متوسطه و فنگ[12] (2017)، استفاده از الگوهای پودمانی برای دورههای نظری و برقراری پیوند بین آموزش و پژوهش در دانشگاهها را بررسی و پیشنهاد کردهاند. همچنین از این رویکرد در آموزشهای ضمن خدمت کارکنان نیز بهره برداری می شود؛ به این ترتیب که با تفکیک نیازهای آموزشی به واحدهای مستقل اما کامل و با در نظر گرفتن جنبههای خودآموزی، نیازهای مهارتی، دانشی و نگرشی شاغلان شناسایی و برآورده میشود (خنیفر، 1387).
تاریخچه و مبانی نظری برنامه درسی پودمانی
به لحاظ اجرایی، سابقه رویکرد پودمانی به دوره پس از جنگهای جهانی و به ویژه جنگ جهانی دوم باز میگردد؛ زمانی که بخش زیادی از صنایع در اروپا دچار آسیب و با کاهش شدید نیروی انسانی مواجه شده بودند. اولین قدم برای بازسازی، احیای صنایع بود و تحقق این امر نیز مستلزم تامین نیروی انسانی ماهر بود (خنیفر، 1387). با توجه به زمانبر بودن آموزشهای معمول دانشگاهی، دورههای پودمانی به عنوان یک راه سریعالوصول مورد توجه قرار گرفتند. این رویکرد با پذیرش انعطاف در برخی از مقررات آموزشی، استفاده بهینه از منابع و امکانات و صرف هزینه کم، راهی کوتاه و عملی را برای تربیت نیروی انسانی کارآمد در جامعه فراهم میسازد. هدف آن ارتقاء و انتقال دانش کار، ایجاد مهارتها، به روزآوری معلومات و تجارب شاغلان، رشد استعدادهای بارز و به فعلیت درآوردن استعدادهای نهفته برای تصدی مشاغل و حرف گوناگون است (کشتکار؛ جمال زاده و بهرامی، ۱۳۸۳). در ایران نیز پس از خاتمه جنگ تحمیلی و شروع بازسازی و توسعه صنایع، اجرای برنامههای مهارتی با رویکرد پودمانی مورد توجه قرار گرفته و دانشگاه جامع علمی-کاربردی با همین هدف تاسیس شد.
به لحاظ نظری، رویکرد پودمانی، مبتنی بر دیدگاه رفتارگرایی و نظریه آموزش و پرورش قابلیتمدار (یادگیری در حد تسلط) است و شباهتهایی با الگوی آموزش برنامهای اسکینر دارد که در آن فراگیران از طریق یک توالی از پیش تعیین شده، قابلیتها یا مهارتهای خاص را کسب میکنند (میلر[13]، 1389، 151؛ خنیفر، 1387، 44). بر اساس این دیدگاه، یک واحد یادگیری به واحدها یا گامهای کوچکتر خرد شده؛ یادگیرنده فعالانه در یادگیری درگیر شده؛ به سرعت از نتیجه عملکرد خود مطلع و باز خورد دریافت نموده؛ و متناسب با توانایی و استعداد خویش، به پیش می رود (سیف، 1397، 525). در عین حال، در برنامههای پودمانی، رعایت توالی، همیشه ضرورت نداشته و فرایند آموزش میتواند همراه با وقفه یا تناوب در انتخاب پودمانها باشد. از منظر دیدگاههای طراحی برنامه درسی که توسط اورنشتاین و هانکینز[14] (2018) معرفی شدهاند، برنامههای درسی پودمانی از یک جهت در دسته برنامههای یادگیرنده- محور قرار میگیرند (آرتون و اوزسوگتز[15]، 2016)؛ چرا که نیازهای کاری و حرفهای و تجربیات یادگیرنده، تعیینکننده اصلی ساختار و محتوای برنامهدرسی است. از جهت دیگر، در دسته برنامههای مساله- محور قرار میگیرند چرا که نیازهای بازار کار، به عنوان بخشی از نیازهای جامعه، تعیینکننده اصلی هستند. ون ایجل[16] (1986) معتقد است که باید بین پودمانهای برنامهای که معطوف به حوزه برنامه درسی است و پودمانهای آموزشی که در تکنولوژی آموزشی رایج است، تمایز قائل شد.
فرایند طراحی برنامه درسی با رویکرد پودمانی
فرایند طراحی و تدوین برنامههای درسی پودمانی، تقریباً همانند سایر برنامههای درسی است. همانگونه که اورنشتاین و هانکینز (2018) بیان میکنند، این فرایند از تشکیل کارگروه برنامهریزی درسی[17] آغاز میشود و با تعیین اهداف (غایی، کلی و جزئی)، گزینش و سازماندهی محتوا، انتخاب تجربههای یادگیری، پیشنهاد محیط(های) یاددهی-یادگیری و ترکیب عناصر ادامه می یابد. در ترکیب کارگروه، نقش کارفرمایان، استادکاران، خبرگان حرفهای و ضابطهگذاران بازار کار بیشتر از برنامههای درسی آکادمیک (نظری) است. هر یک از اعضای کمیته، وظایف مشخصی را بر عهده دارند اما انسجام بخشی و تدوین نهایی برنامه بر عهده متخصص برنامهدرسی استاستاندارد بودن الگوی پودمانی، یکی از ویژگیهای ذاتی آن است (رافه[19]، 1994). به دلیل اینکه پودمانها، مبتنی بر شغل، طراحی و تدوین میشوند و مشاغل نیز حداقل در سطح ملی از ویژگیهای نسبتاً یکسانی به لحاظ شرح وظایف، مهارتها، شرایط احراز و نتایج (فرآورده شغل) برخوردار هستند، در نظام آموزش فنی و حرفهای، با عنوان استاندارد شغلی شناخته میشوند (رافه، 1994)؛ به این معنی که از اهداف، تعاریف، ساختار، محتوا، شیوه ارائه و روش ارزیابی یکسانی تبعیت میکنند. اهداف دروس و انتظارات از یادگیرندگان (نقش و توانایی) به صورت رفتاری و عینی بیان میشوند و حدود و حیطه توانایی مهارتآموز دقیقاً مشخص است. به همین دلیل، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی عمدتاً جنبه ملاک مرجع دارد (شورای برنامهریزی آموزشی و درسی علمی کاربردی، 1383).
پودمانها بر حسب نیاز و تشخیص متخصصان، برای منظورهای متفاوتی طراحی میشوند و سطح یادگیری فراگیرنده یا مهارتی که در فرد شاغل ایجاد میشود بستگی زیادی به سطح محتوا و کیفیت طراحی در آرایش عمودی یا افقی آنها دارد (خنیفر، 1387). اگر بپذیریم که دورهی پودمانی، شکلی از مجموعه برنامههای درسی منفصل مرتبط با هم است که در آن مهارتهایی که جنبه حرفهای (شغل محور) دارند در قالب بستههای مستقل به فراگیران ارائه میشوند به گونهای که گذراندن هر بسته، پارهمهارت خاص و مستقلی را در فرد ایجاد مینماید؛ نقطه شروع طراحی را میتوان یک “شغل یا حرفه” تلقی نمود. طراحی برنامههای درسی پودمانی تابع اصول حاکم بر آن (استقلال پودمانها؛ عینی بودن اهداف؛ ارتباط مستقیم با نيازهاي مهارتي شغل؛ توجه به يادگيري در حد تسط؛ خود آموز بودن آموزشها (يادگيري فراگير محور)؛ و توجه به تفاوتهاي فردي) است.
از آنجا که کارکرد اصلی دورههای پودمانی، تطبیق سریع فرد با نیازمندیهای شغلی و حرفهای است، چنانچه شغل مورد نظر موجود باشد، طراحان برنامهدرسی به شناخت و تحلیل آن شغل و تعیین مجموعه وظایف اصلی و فرعی تشکیلدهنده و توالی آنها میپردازند. اگر در نظر باشد برنامهدرسی برای شغلی طراحی شود که در آینده ایجاد خواهد شد (به عنوان مثال، تربیت نیروی کاردان و متخصص برای یک کارخانه یا صنعت جدید در حال احداث)، نیازسنجی از کارکردها و وظایفی که متصدیان به انجام خواهد رساند (مهارتها)، با روش های متداول نیازسنجی (مانند سوال از متخصصان) صورت میپذیرد. مهارتها، مبنای طراحی پودمان یا بسته برنامه درسی است. هر مهارت متشکل از مجموعهای پارهمهارت است که در کنار یکدیگر، تحقق یک مهارت را موجب میشود. پاره مهارتها، مبنای تعیین و طراحی دروس تشکیل دهنده پودمان هستند. پس از تعیین مهارتها و پارهمهارتها، نوبت به مشخص نمودن درس/دروسی میرسد که در صورت گذراندن آنها، مهارت مورد نظر در فرد ایجاد میگردد. مبتنی بر مهارتها و پارهمهارتها، ویژگیهای عناصر برنامهدرسی، پیشنیازها یا رفتارهای ورودی برای هر درس، استلزامات اجرای صحیح درس/پودمان و ملاکهای احراز (تعیین) صلاحیت فراگیران، مشخص شده و درس مورد نظر طراحی و تدوین میشود. در این مرحله، توجه به گسترهشغل و کسب صلاحیت حرفهای، امکان کسب یک مدرک تحصیلی را داشته باشد)، ضروری است. برای هر پودمان، یک عنوان (نام) انتخاب میشود که معرف مهارتی است که انتظار میرود در یادگیرنده ایجاد کند. به همین ترتیب، نام و محتوای دروس تشکیل دهنده نیز باید ارتباطی منطقی با نام پودمان داشته باشند.
همانگونه که اشمیت و اشمیت (1973) بیان میکنند، ایده کلی رویکرد پودمانی، اختیاردهی به فراگیر برای انتخاب نوع مهارت (پودمان)، منطبق با سرعت یادگیری و نقاط قوت و ضعف خویش است و به همین دلیل، همانگونه که در دستورالعمل بررسی، تهیه و بازنگری برنامههای درسی علمی-کاربردی (معاونت آموزشی دانشگاه جامع علمی-کاربردی، 1396) ذکر شده، برنامهریزی درسی در این رویکرد از یک درس (پاره مهارت) تا پودمان (مهارت) و دوره تحصیلی (شغل) را در بر میگیرد. چنانچه در نظر باشد که ارائه پودمانها (برنامهدرسی پودمانی) در قالب یک دوره تحصیلی منجر به اخذ مدرک صورت پذیرد، برنامهدرسي متشكل از چند نوع پودمان (با عناوین عمومي، پايه، اصلی، تخصصي و كارآموزي) است. همچنین برنامهدرسی میتواند به صورت وارونه نیز طراحی و اجرا شود؛ به این معنی که فرد، قبل از شروع تحصیل و اخذ دروس/پودمانها، مدتی را در محیط کاری به مشاهده/تجربه آن شغل و وظایف مختلف آن پرداخته و سپس دروس پودمان را اخذ کند. وجه غالب دروس در رویکرد پودمانی، عملی است؛ هر چند به مباحث نظری پیشنیاز نیز توجه میشود
نقاط قوت و ضعف
رویکرد پودمانی و برنامههای درسی آن همانند هر رویکرد دیگری در برنامهریزی درسی، دارای نقاط قوت و ضعف است. از مهمترین نقاط قوت یا مزایای این رویکرد میتوان به ایجاد انعطاف در برنامهدرسی و مقررات آموزشی؛ انطباق با نیازهای یادگیرندگان و دادن فرصت به ایشان برای انتخاب برنامه تحصیلی خود (یک یا چند مهارت و حتی پاره مهارت و زمان آموزش)؛ انطباق با مشاغل و هماهنگکردن محتوا و فرایندهای آموزشی با نیازها و انتظارات بازار کار برای افزایش کارآیی و اثربخشی عملکرد شغلی کارکنان؛ قرار گرفتن در دسته آموزشهای فنی و حرفهای و مهارتآموزی و سرمایهگذاری قابل توجه دولتها و بخش خصوصی روی آنها؛ مناسب برای دورههای آموزش ضمن خدمت کارکنان دولت و بخش خصوصی و افزایش انگیزه برای یادگیری در کارکنان؛ استفاده بهینه از منابع و امکانات و صرف هزینه کم، راهی کوتاه و عملی را برای تربیت نیروی انسانی کارآمد؛ طراحی ساختار و محتوای برنامهدرسی بر مبنای نیازهای کاری و حرفهای و تجربیات یادگیرنده؛ بستری مناسب برای تحقق ارتباط دانشگاه (نظام آموزشی) با بازارکار و صنعت و دانشگاههای نسل جدید؛ پرهیز از کم آموزی یا پرآموزی فارغ از نیاز واقعی یادگیرنده؛ برخورداری از ظرفیت بالای تحقیق و توسعه در طراحی برنامهدرسی؛ اجازه دادن به مدرسان برای نوسازی پودمان به پودمان برنامهدرسی؛ امکان مشارکت استادکاران (خبرگان) غیردانشگاهی و نیز موسسات آموزشی، صنایع و شرکتهایی که احراز صلاحیت شدهاند در طراحی و ارائه برنامههای درسی پودمانی؛ امکان بهروز شدن و انطباق و جایگزینی در درون بافت محلی به دلیل ساختار منعطف؛ امکان تحرک بین موسسهای برای فراگیران؛ امکان دسترسی بهتر گروههای مختلف دانشجویان به دورهها و سازگاری بهتر برای رشد (توسعه) در بازار کار؛ امکان استفاده از تجربیات شغلی فراگیران در طراحی و تغییر برنامههای درسی و آموزش مهارتها؛ و امکان ارائه برنامهها در قالب دورههای کوتاه مدت و آموزشهای نیمه رسمی اشاره کرد.
همچنین زمانبری و هزینهبری بالای تولید و تدوین برنامههای درسی به شیوه پودمانی؛ عدم وجود هیچ نمونه خالصی از یک نظام پودمانی کاملاً یکپارچه ملی در نظامهای آموزشی کشورهای جهان؛ تمایل فزاینده برای انتخاب اهدافی که رسیدن به و اندازهگیری آنها ساده است و در نتیجه تمرکز بر یادگیریهای سطحی؛ قطعه قطعه کردن و گسسته شدن برنامههای درسی و کاهش انسجام آنها؛ تعهد نظام های آموزشی به ساختارها و محتواهای ثابت دانش و آموزش بر خلاف رویکرد پودمانی؛ نامانوس بودن این رویکرد برای جامعه (والدین و داوطلبان تحصیل) به دلیل تسلط نظام نیمسالی؛ کمبود معلمان/استادانی که بتوانند اهداف و برنامهدرسی پودمانی را به صورت کامل پوشش دهند؛ مداخلات فراگیران با تجربه در فرایند آموزش و تدریس؛ و اقبال کم موسسات آموزشی به دورههای پودمانی به دلیل دشواری برنامهریزی و اجرای این دورهها (تعداد کم متقاضیان و نداشتن توجیه اقتصادی، تنوع پودمانها، دشواری تامین مدرسان خبره، نیازمندی به امکانات عملی زیاد)، مهمترین نقاط ضعف، محدودیتها و چالشهای این رویکرد هستند.
جمعبندی و نتیجه گیری
رویکرد پودمانی در برنامهدرسی را میتوان واکنشی به تغییرات مداوم فناوریها و نیازمندی بازار کار به افراد ماهر، کاهش فرصتهای شغلی، افزایش روزافزون متقاضیان ورود سریع به بازار کار، عدم تناسب برنامههای درسی مرسوم در نظامهای آموزشی با نیازهای بازار کار و فرصت کم شاغلان برای حضور در دورههای آموزشی تلقی نمود. در این رویکرد با قطعه قطعه کردن برنامههای درسی مبتنی بر توالی خرده مهارتها، تمرکز بر وجوه مهارتی آنها و کوتاه کردن زمان آموزشها، امکان تطبیق برنامهها با استعدادهای افراد شاغل و نیازهای بازار کار میسر شده است. در عین حال و به رغم نقاط قوت متعددی که این رویکرد در طراحی برنامههای درسی دارد، با ضعفها و چالشهایی نیز مواجه است که نیاز به پژوهش بیشتر در این زمینه را ضروری ساخته است.
منابع
خنیفر، حسین (۱۳۸۷). آموزش پودمانی: از نظریه تا کاربرد. تهران: سمت.
سیف، علی اکبر (1397). روانشناسی پرورشی نوین: روانشناسی یادگیری و آموزش [ویراست هفتم]. تهران: نشر دوران.
شوراي برنامه ريزي آموزشي و درسي علمي– كاربردي (1383). دستورالعمل بررسی، تهیه و بازنگری برنامه های درسی علمی-کاربردی. تهران: دانشگاه جامع علمی کاربردی.
كشتكار، اصغر؛ جمالزاده، عليرضا و بهرامي، معصومه (1383). طراحي برنامه هاي آموزشي پودماني در دانشگاه جامع علمي– كاربردي. مجموعه مقالات سومين كنگره ملي آموزش هاي عالي علمي– كاربردي. تهران: دانشگاه جامع علمي– كاربردي. صص 306- 298.
معاونت آموزشی (1396). مجموعه قوانین و مقررات آموزشی دانشگاه جامع علمی-کاربردی. تهران: دانشگاه جامع علمي– كاربردي.
میلر، جی. پی (1389). «طیف دیدگاه های تربیتی». ترجمه محمود مهرمحمدی در مهرمحمدی و همکاران: برنامهدرسی: نظریهها، رویکردها و چشماندازها (ويراست دوم) (صص 148-158). مشهد: بهنشر و تهران: سمت.
Artun, H., & Özsevgeç, T. (2016). A Study on the Evaluation of the Applicability of an Environmental Education Modular Curriculum. International Journal of Environmental and Science Education, 11(15), 7318-7347.
Fung, D. (2017). A connected curriculum for higher education. London: Ucl Press.
Goldschmid, B., & Goldschmid, M. L. (1973). Modular instruction in higher education: A review. Higher education, 2(1), 15-32.
Ornstein, A. C. & Hunkins, F. P. (2018). Curriculum: Foundations, principles, and issues. Pearson Education.
Lightfoot, J. M. (2006). Modular curriculum design using personal learning plans and reusable learning components. Communications of the IIMA, 6(4), 6.
Pilz, M., Li, J., Canning, R., & Minty, S. (2018). Modularisation approaches in Initial Vocational Education: evidence for policy convergence in Europe? Journal of Vocational Education & Training, 70(1), 1-26.
Raffe, D. (1994). Modular strategies for overcoming academic/vocational divisions: issues arising from the Scottish experience. Journal of Education Policy, 9(2), 141-154.
Tūtlys, V., & Aarna, O. (2017). Competence-based approach in the education reforms of Lithuania and Estonia. In Competence-based Vocational and Professional Education (pp. 381-406). Springer, Cham.
van den Akker, J. J., Kuiper, W., & Hameyer, U. (Eds.). (2003). Curriculum landscapes and trends (pp. 1-10). Dordrecht: Kluwer Academic Publishers.
Van Eijl, P. J. (1986). Modular programming of curricula. Higher Education, 15(5), 449-457.
[1]. modular curriculum
[2]. vocational training
[3]. flexibility
[4]. Pilz, Canning & Minty
[5] .Goldschmid
[6]. Tūtlys and Aarna
[7]. Warwick
[8]. Lightfoot
[9]. bulk flow model
[10]. Valijarvi
[11]. Van Den Akker; Kuiper & Hameyer
[12]. Fung
[13]. Miller
[14]. Ornstein & Hunkins
[15]. Artun, & Özsevgeç
[16]. Van Eijl
[17]. Establishing Curriculum Teams
[18]. جهت انطباق برنامه با اصول برنامهریزی درسی و مقررات اجرایی.
[19]. Raffe
[20]. scope
[21]. sequence
[22]. articulation
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.